بچه ها من چننننند تاعمه دارم خب؟ بگید ماشالله
ماجرای دوتااز عمه هامو میخوام بگم اول اسماشونو میگم دیگه مجبورم اسامی رو بگم که قاطی نکنید
اگه مستعاربزارمم خودم قاطی میکنم🤣
این ماجرارو مامانبزرگم برام موبه مو تعریف کرده بود که الان فوت کرده البته
ولی میگفت هیچوقت احساس زرنگی نکنید که خدا بهتون نشون میده قدرت مطلقه
عمه اولیم اسمش خواد هست (khavad)
متولد ۴۷ اینا تقریبا و بچه اول بوده و کلا مغز متفکر فامیل بسیار حیله گر و شارلاتان
به گفته ی مامانم نه هااااا
به تجربه ی خودم
خوب
خیلی باحال تعریف میکنی
خب همه بگین ماشاالله 😃
پر بازدید شد برا ظهور امام زمان صلوات بفرستید 💓
بزار سبزیا رو بیارم بعد تعریف کن
�🫛🫛🫛🫛هرکی یدونه از این سبزی الکیا برداره دور هم گوش بدیم خب بفرما اسی
اون از عمه خوادم
یه عمه ی دیگم لیلا هس
عمه خوادم بچه بزرگش متولد ۷۳ هست دقیقا و موقع این اتفاق دوره ابتدایی بوده
دیگه نمیدونم ماجرا درست واسه چه سالی بوده
پدرمادر من روستایی هستن و بعدازدواج اومدن تهران
اون موقع دختر اخرین مهلت ازدواجش بین ۱۸ تا۲۰ بوده
بعدازون دیگه نمیومدن یا میگفتن دختر اگه خوب باشه زمین نمیموند و
...
لطفا ی نفر لایک کنه ممنون
دو روز طول میکشه تا تازه تاپیک رو متوجه بشم
خب
خوب♥
از کامنت اولی تا دومی یادمون میره جریان چی بود، سریع تر بگو اسی
خلاصه که خواد یه خواهرشوهر داشته به اسم کبری
و این کبری زیر ۱۵ سال بوده که براش یه خاستگار از یه استان دور میاد
همزمان عمه لیلامم اونموقع حدود ۲۵ سالش بوده رسمامنتظر خاستگارای زن مرده و جداشده و بچه دارو پیرمردو ... بودن براش بااینکه فوق العاده خوشگله حتی الان که حدود ۴۰ رو رد کرده
خلاصه عمه خوادمم توروستای شوهرش ساکن بوده و رای خاستگار خواهرشوهرشو میزنه که این خانوادا الن بلن من خودمم پسردارم دوس دارم بعدا اگه جایی نادرست رفتم یکی روشنم کنه و ...
خلاصه که میگه بیابریم دهات ما من خودم خواهر دارم دخترخوب داریم بهت میدیم و میارتش روستای خودمون
خببب
