من تو تاپیک قبلی ات گفتم ولی بازم اینجا میگم. تاپیک اخز خودمم هست
داستان من خیلی عجیبه شاید بعضیاتون باور نکنین ولی کاملا واقعیه
تو عمرم برای اولین بار عاشق یه پسر مهربون و دوست داشتنی شدم . رابطه مون عالی بود
ولی چندوقت بعدش مورد ازار اجنه و موجودات بد قرار گرفتم. تو خوابم میدیدم شون واضح میگفتن باید باهام ازدواج کنی و...چندوقت بعد تو خونه مون طلسم های پیدا کردم و کلی چیز دیگه... رفتم پیش دعانویس تا کمکم کنه. اما متاسفانه اون پسری که دوسش داشتم رو از دست دادم