امروز امتحان داشتم بعد ۴تا سوال از ۵تا سوالو باید جواب میدادیم سوالا رو نوشتن شمارشو اینطوری گذاشتم حواسم نبود یک دو سه چهارمبن سوال تو برگه پشت برگه بود که بجاش نوشتم ۵ سوال آخری رو گفت اختیاری منم پایینش نوشتم شماره نزدم دوستم دیده میگه شماره سوالو اشتباه زدی درست کن گفتم پیش مباد مهم نیس حالا شماره سوال چه اهمیتی داره اصرار میکنه درست کن منم فهمیدم منظورش چیه فک میکرده من میخواستم به استاد بگم ۵تا سوالو مثلا جواب.دادم گولش بزنم بهش میخواستم بفهمونم که مهم نیس واقعا که درست کنم حالا اخر درست کردم انقد گیر داد میگه تو ی هدفی داشتی فریب بدی تهمت میزنه بهم وگرنه همون لحظه درست میکردی انقد گریه کردم حالم بده راجبم اینطوری فکر میکنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اره واقعا راست میگی سخته بعد دو سال آخه من اینجور آدمی نیستم تهمت زدی حالا مهم نیس ولی آخه به فرض دوستم مشکل داشته ی اشتباهی کرده من به جایی که بیام با دوستم تو خفا درباره اشتباهش حرف بزنم میام همونجا میگم بهش