2777
2789
برای منم لطفا دعا کنیدتا یکشنبه مشکلم حل بشه

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 

انشالله به حق فاطمه زهرا و قبر بی نشونشون حاجت روا و دلشاد شید

یا علی....خانما درخواست دوستی میدید قبلش تو یکی از تاپیکام کارتون رو بگید که رد نکنم...تاپیک اولم همیشه بازه هر کس بخواد میتونه اونجا کامنت بذاره.....به حق شهدای کربلا اللهم عجل لولیک الفرج 🌱

ماجرا از این قراره که سیاوش حددا ۳۳ یا ۳۴ ساله بوده و مدیر یه شرکت که دیگه پدر و مادرش بهش فشار میارن ازدواج کنه و سر و سامون بگیره. میگن یا خودمون یه دختر مناسب برات پیدا میکنیم یا خودت پیدا کن. سیاوش میگه نه خودم میخوام زن آیندمو انتخاب کنم.

یه مدتی بوده که سیاوش تو شرکت از یه خانمی به اسم نغمه خوشش میومده و تصمیم میگیره که بهش نزدیکتر شه. یکم میگذره و اتفاقا یه موقعیت کاری ای پیش میاد که سیاوش میتونست به واسطه اون به نغمه نزدیکتر شه. از عموش میخواد که سرپرستی این کارو به اون بده. خلاصه بعد یه مدت هم یه سفر کاری ای پیش میاد که بهترین فرصت بوده برای آشنایی بیشتر. 

تو این سفر نغمه و سیاوش بیشتر به هم نزدیک میشن و یه قراری ترتیب میدن و سیاوش اونجا به نغمه میگه من قصد ازدواج دارم و امادگیشو دارم و یه مدتیه از تو خوشم اومده و این داستانا. 

نغمه هم همون لحظه چیزی میگه که سیاوش گفت اصلا انتظارشو نداشتم.

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

نغمه میگه باشه منم از تو خوشم میاد ولی تو متولد چه ماهی هستی؟

سیاوش میگه خرداد ولی مگه اصلا مهمه؟ نغمه میگه اره خب سال تولدت چیه؟ ینی حیوون سال تولدت چیه و اینا 

سیاوش نمیدونسته ولی نغمه همونجا از تو گوشیش سرچ میکنه و در میاره و میگه اره خوبه با هم میتونیم بسازیم و این حرفا. سیاوش میگه برام عجیب بود ولی بیشتر بامزه بود و خیلی جدی نمیگرفتم این قضیه رو.

خلاصه صحبت میکنن و نغمه میگه که من قبلا ازدواج کردم و جدا شدم و یه پسر هم دارم.

خواهر سیاوش هم جدا شده بوده و سیاوش بنظرش مشکلی نبوده ماجرا ازدواج اول نغمه ولی خب وقتی اسم بچه میاد دو به شک میشه.

تا اینکه برمیگردن هتل و قرار بعدی رو بعد یکی از جلسه هاشون میچینن.

تو این تایم هم سیاوش زنگ میزنه به پدر و مادرش. 

پدر و مادرش میگن خب مهتاب(خواهر سیاوش) هم جدا شده ولی بچه چیزی نیست که بشه باهاش راحت کنار اومد. تو باید خودت ببینی میتونی و امادگی این قضیه رو داری یا نه. سیاوش که عاشق نغمه شده بوده میگه که اره معلومه میتونم کنار بیام و تصور کنید مهتاب هم اگه زودتر جدا نشده بود ممکن بود الان یه بچه داشته باشه و تقصیر خودش نیست و اینا. 

خلاصه قرار بعدی هم میرن و وقتی برمیگردن سیاوش میبینه کلی تماس از پدر و مادرش داره. زنگ میزنه بهشون و اونا میپرسن خب قرارت چطور بوده و اینا که سیاوش کلی تعریف میکنه از نغمه. نغمه از لحاظ ظاهری خیلی شیک و به روز و از لحاظ کاری هم خیلی پرتلاش و با استعداد بوده. 

ولی یه جایی دیگه سیاوش شک میکنه و به پدر و مادرش میگه شما چیزی میدونید؟ 

پدر سیاوش میگه اره تو این تایمی که نبودی من زنگ زدم از بچه های شرکت پرس و جو کردم و تعجب کرده بودن چرا اقا سیاوش از نغمه خوشش اومده. میگفت همه میگفتن یکم عجیب غریبه و درگیر همین ماه تولد و این چیزای خرافاتیه شوهر سابقش هم مهندس فلانیه تو شرکت فلان که اینا میشناختنش و به نظر اونا خیلی اقای موجه ای بوده و پدرش میگفت اتفاقا شنیده بودم جدا شده و یه بچه هم داره. بنظر ما یکم بیشتر دقت کن و فعلا یکم فاصله بگیر ازش و رابطتو حفظ کن. ولی سیاوش گوش نمیده و اون چند روزی که سفر بودن حسابی خوش میگذرونن و به هم نزدیک میشن. 

وقتی از سفر برمیگردن پدر و مادر سیاوش بهش میگن که  ما با مهندس صحبت کردیم اولش که خیلی بهش برخورده بود ولی یکم بعد که مارو شناخت و اینا گفت بنظر من به پسرتون بگید تا بیشتر از این درگیر نشده خودشو نجات بده. این زن روانیه و دیوونه ت میکنه. اینجوری که ما هر کاری میخواستیم بکنیم میگفت نه حس خوبی ندارم حس منفی میگیرم الان ماه تو فلان نوقعیتشه با این ادم نباید ارتباط داشته باشیم امروز نباید فلان جا بریم و اینا. بعد گفت من خودمم منتظرم که زودتر بتونم حضانت پسرمو ازش بگیرم چون اصلا دلم نمیخواد پسرم زیر دست همچین ادمی بزرگ شه. حتی پدر و مادر سیاوش بهش میگفتن این زندگی خیلی داستان خواهد داشت در اینده یکم که بگذره بعد ۳ سال پدر اون بچه حضانتشو میخواد و تو پات همش باید دادگاه باشه و درگیر این داستان شی.

خلاصه سیاوش از اونجایی که یهویی عاشق و وابسته نغمه شده بوده گوشش بدهکار نبود. اصلا فکرشو نمیکرد انقد جدی و مهم باشه این قضیه. خلاصه به اصرار سیاوش پدر و مادرش یه قرار با نغمه میذارن و اشنا میشن. نغمه هم از اونجایی که در ظاهر واقعا خوب بوده و شیک و موقر و خوش صحبت کم کم پدر و مادر سیاوش هم بهش علاقمند میشن. بعد یه مدت عقد میکنن و یکم بعد هم یه عروسی مختصر میگیرن. پدر و مادر سیاوش اول بهش گفتن که مراقب باش فعلا بچه دار نشید. شما یه پسر دیگه هم دارید و فعلا زوده. 

اما دو سال که میگذره از اونجایی که نغمه رو حسابی دوست داشتن و جاشو تو خانواده باز کرده بوده اصرار میکنن که ما نوه میخوایم. خود سیاوش هم عاشق بچه بوده. 

خلاصه میگذره و چند وقت بعد خبرش میاد که نغمه حاملست. سیاوش میگه یه روز که از سرکار اومدم خونه دیدم نغمه کلافه س و خیلی بهم ریخته. اونموقع نغمه ماه دوم بارداریش بوده. علتشو پرسیدم و گفت میدونی اگه بچه ما بخواد به دنیا بیاد تیرماهی میشه؟ من نمیخوام این بچه تیرماهی باشه. باید مرداد بشه مثل پسر اولم که منو دوست داشته باشه. اگر مردادی نشه منو دوست نداره. سیاوش جا میخوره و تعجب میکنه و میگه قبلا هم گاهی همچین چیزایی میگفت ولی انقدر جدی نبود و در حد اینکه مثللا عه خواهرت چقدر لجبازه بخاطر فلان ماهی بودنشه و اینا و به خنده و شوخی رد میشدیم. ولی این بار یکم برام عجیب بود. سیاوش بغلش میکنه و میگه نه مطمئنم بچمون هر ماهی باشه تو رو دوست داره و این حرفا چیه میزنی و اینا. 

خلاصه میگذره و تو این مدت که مثلا یه بار دکتر رفته بودن دکتر میگه تاریخ زایمانت احتمالا اواخر تیر باشه. 

اونجا نغمه قاطی میکنه و میگه نه خانم دکتر اشتباه میکنید بچه من باید مرداد بیاد و میخوام مثل برادرش باشه و اینا. دکتره هم تعجب کرده بوده میگفت وا خانم این چه حرفیه مهم اینه بچه سالم باشه. خلاصه سیاوش کم کم داشته براش عجیب میشده این موضوع که چرا انقد مهمه برای نغمه.

یه بار نغمه به سیاوش میگه میخوام برم دکتر و سیاوش هر چقد اصرار میکنه بیام منم باهات نغمه اجازه نمیده و میگه نمیخواد و من قبلا هم بچه دار شدم چیزی نیست و فقط یه چکاپ سادست و اینا. 

ولی سیاوش دلش اروم نبوده و تصمیم میگیره اون روز زودتر کارشو تموم کنه بره دکتر دنبال نغمه.

هستید بذارم؟

بله

یا علی....خانما درخواست دوستی میدید قبلش تو یکی از تاپیکام کارتون رو بگید که رد نکنم...تاپیک اولم همیشه بازه هر کس بخواد میتونه اونجا کامنت بذاره.....به حق شهدای کربلا اللهم عجل لولیک الفرج 🌱
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز