نغمه میگه باشه منم از تو خوشم میاد ولی تو متولد چه ماهی هستی؟
سیاوش میگه خرداد ولی مگه اصلا مهمه؟ نغمه میگه اره خب سال تولدت چیه؟ ینی حیوون سال تولدت چیه و اینا
سیاوش نمیدونسته ولی نغمه همونجا از تو گوشیش سرچ میکنه و در میاره و میگه اره خوبه با هم میتونیم بسازیم و این حرفا. سیاوش میگه برام عجیب بود ولی بیشتر بامزه بود و خیلی جدی نمیگرفتم این قضیه رو.
خلاصه صحبت میکنن و نغمه میگه که من قبلا ازدواج کردم و جدا شدم و یه پسر هم دارم.
خواهر سیاوش هم جدا شده بوده و سیاوش بنظرش مشکلی نبوده ماجرا ازدواج اول نغمه ولی خب وقتی اسم بچه میاد دو به شک میشه.
تا اینکه برمیگردن هتل و قرار بعدی رو بعد یکی از جلسه هاشون میچینن.
تو این تایم هم سیاوش زنگ میزنه به پدر و مادرش.
پدر و مادرش میگن خب مهتاب(خواهر سیاوش) هم جدا شده ولی بچه چیزی نیست که بشه باهاش راحت کنار اومد. تو باید خودت ببینی میتونی و امادگی این قضیه رو داری یا نه. سیاوش که عاشق نغمه شده بوده میگه که اره معلومه میتونم کنار بیام و تصور کنید مهتاب هم اگه زودتر جدا نشده بود ممکن بود الان یه بچه داشته باشه و تقصیر خودش نیست و اینا.
خلاصه قرار بعدی هم میرن و وقتی برمیگردن سیاوش میبینه کلی تماس از پدر و مادرش داره. زنگ میزنه بهشون و اونا میپرسن خب قرارت چطور بوده و اینا که سیاوش کلی تعریف میکنه از نغمه. نغمه از لحاظ ظاهری خیلی شیک و به روز و از لحاظ کاری هم خیلی پرتلاش و با استعداد بوده.
ولی یه جایی دیگه سیاوش شک میکنه و به پدر و مادرش میگه شما چیزی میدونید؟