عالی ولی همیشه من با دست خالی در خونش پلاسم
اونم قربونش برم مرامش نشون میده بهم
هروقت دلم میشکنه و از ته دل یه چیزی میخوام ازش یه جوری اون کارو واسم انجام میده که مات میمونم خودم
شوهرم هروقت کارش گیر میشه به من میگه شیرین واسم دعا کن دعای تو خیلی واسه من میگیره
نمیدونمم چرا شاید خداییش و انصافا ادم بدی هم نیستم کار ب کسی ندارم سعی میکنم دل نشکنم
رابطم باهاش خیلی خوبه
قربونش برم بنده ی بی لیاقتشم
خیلی کارا می‌کنه برام ،از مادرم و همه کس بیشتر دوسم داره
خیلی هوامو داره خیلی خیلی خیلی
هیچی فقط همیشه شرمنده هستم از این که کورم
خوبی‌های خدا رو نمی‌بینم+بدیهای خودم
رابطمون عالیه
مگه میشه این همه عظمت این همه بزرگی این همه دقت و ظرافت رو دید و عاشقش نشد
مشکلات زندگیم خیلی زیاد بودن فراتر از تحمل من اما منو قوی کرد و من بابت اون مشکلات از خدای خودم قدردانم
خدا رو حس میکنم
مذهبی نیستم به خیلی چیزا اعتقاد ندارم اما خدا رو هر لحظه کنار خودم میبینم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز