ما حضوری زیاد همدیگه رو نمیدیدیم ولی چندبار همو دیدیم مشکلی نبود تا اینکه کنارش تو خیابون راه رفتم پام رفت رو چادرم، موهام بیرون اومد، یهو انگار دیوونه شد و کلی دعوا کرد که چادر نزنی بهتره تا اینجور باشی و ..
نمیذاشت با اقواما و دوستام ارتباط داشته باشم، داشتم منزوی میشدم
خلاصه فهمیدم آینده م حتما طلاقه، گفتم همین حالا تمومش کنم بهتره. خ واسطه فرستادن و التماس کردن ولی من دیکه تصمیممو گرفته بودم