علم بر شواهد ملموس، یعنی داده های قابل مشاهده، قابل اندازه گیری و تکرار متکی است. قدرتهای فراطبیعی مانند دیدن ارواح یا ارواح، تلهکینزی، تواناییهای روانی و واسطهگری هر از گاهی با بررسیهای علمی از بین رفتهاند. با این حال، افرادی هستند که به دلیل تجربیات شخصی یا باورهای فرهنگی، به شدت به وجود قدرت های ماوراء طبیعی اعتقاد دارند.
بسیاری از ذهن های بزرگ در گذشته راهی برای هماهنگ کردن این دو پیدا کرده اند، که نشان می دهد اسرار جهان را می توان از طریق تحقیق علمی و بینش معنوی درک کرد. بگذارید چند نمونه برایتان بیاورم:
نیکولا تسلا ، فیزیکدان بزرگ زمان خود، دیدگاه شگفت انگیزی در مورد جهان داشت و اغلب بر اهمیت انرژی، فرکانس و ارتعاش تأکید می کرد. او به شدت معتقد بود که همه چیز در این جهان انرژی است که در فرکانس های مختلف ارتعاش می کند. جمله معروف او این است: "اگر می خواهید اسرار جهان را بیابید، از نظر انرژی، فرکانس و ارتعاش فکر کنید." او همچنین این ایده را بررسی کرد که همراستایی فرکانسهای ارتعاشی میتواند سلامت و تندرستی را ارتقا دهد، که شفادهندههای معنوی امروزی از طریق حمام صوتی، کاسههای آوازخوانی و تکنیکهای دیگر استفاده میکنند.
حتی دانشمندان بزرگی مانند اسحاق نیوتن نیز تعارضی بین علم و دین نمی دیدند. او معتقد بود که اکتشافات علمی او، مانند قوانین حرکت و جاذبه جهانی، عملکرد خلقت خدا را آشکار می کند. که پیشنهاد می کند از علم به عنوان یک "ابزار" برای درک قدرت های برتر استفاده شود. نقل قول معروف او این است: «الحاد بسیار بی معنی است. وقتی به منظومه شمسی نگاه می کنم، زمین را در فاصله مناسب از خورشید می بینم تا مقادیر مناسب گرما و نور را دریافت کند. این اتفاق تصادفی رخ نداد.»
لویی پاستور ، میکروبیولوژیست و شیمیدان مشهور، میگوید: «حجمی از علم، انسان را از خدا دور میکند، اما علم زیاد، انسان را به او نزدیک میکند».
در حالی که علم و معنویت ممکن است اغلب در ظاهر متضاد به نظر برسند، یک درک سطحی از علم ممکن است کسی را به شک و تردید در مورد وجود قدرت های برتر سوق دهد. با این حال، بسیاری از ذهنهای بزرگ به این نتیجه رسیدهاند که کاوش عمیقتر در علم میتواند به احساس هیبت و احترام بیشتری نسبت به اسرار هستی منجر شود و به طور بالقوه فرد را به اعتقاد به خدا نزدیکتر کند.