سر عروسی تعداد مهمونا و اینا با شوهرم بحث کردیم اومد مثلا منو تهدید کنه گف خستم کردی میام با خالت حرف بزنم عین بچه ها زنگ زد به خالم کلی چرت و پرت گف عرضه عروسی گرفتن نداره آبرومو برد پیش دختر خاله هام آبروم رفت من با اونا رو در واسی دارم خودشم میدونه😔 الان دارم از حرص میمیرم زنگ زدم به مامانش گفتم پسرت آبرومو برد مند میخام تموم کنم
مامانم همش غر میزنه میگه خاک تو سرت با این شوهرت
اصلا نمیخام صدای شوهرمو بشنوم دلم بد جور شکسته
میخام برم اقدام کنم از زندگی بعد طلاق میترسم 😭