اونایی مادرشوهر یا خواهرشوهر هستین چرا یهو با عروس سرد میشین

که کی مقصره؟شما یه محبت و گدایی کردی ببخشید اینجوری میگم ..عامیانه ش خودتو کوچیک میکردی 

اشتباه ميكردى ولى عيب نداره از اين به بعد روش زندگيت رو تغيير بده 

وقتى قدر نميدونن نتيجش ميشه همين روابط سرد 

من خودم خواهر شوهرم.یه بار اتفاقی صدای زن داداشمو شنیدم داشت به دروغ ازم بد میگفت تو بد شرایط زندگیم بودم یه اتفاق بدی برامون افتاده بود این داشت از آب گل آلود ماهی می‌گرفت. هیچی به روش نیاوردم اما از اون روز بهش محل نذاشتم دیگه و از چشمم افتاد

با هر کی مثل خودش رفتار کن    بعضی ها فهمیدن فازشون سخته  همیشه به خانواده همسرم میگم اینقدر ازشون زخم دیدم که فقط در لحظه باهاشون وقت میگذرونم  هیچ وقت هم پا پیش نمیزارم هیچ وقتم نه نمیگم  خواستن باشم یا باشن هستم نخواستن خداروشکر من که از خدامه نبینمشون   البته این رویه چند سال پیشم بود بعدش کلاه سر همسرم گذاشتن همسرم قیدشون رو زد منم گفتم اوخیش خدا رو شکر راحت شدم      الان خودم خواهر شوهرم  زن برادرم عجیب ترین دنیاس  دو سال سه سال یکبار مجبوری دعوتم میکنه اونم داداشم باید کلی بهش سرویس بده سواری بده بزاره بریم خونشون امسال گفتم دیگه بی خیال دعوتم کرد نمیرم   خونمون میاد انگار رو آتیشه همش منتظره وقت رفتن بشه  یکی نیست بگه آخه بی‌شعور بچه خودت همسر خودت از هم خونشون انرژی میگیرن آروم میشن خوش نداری مارو ببینی در حق بچه خودت مادری کن به خاطر همسرت تحمل کن   خاک بر سر نمیدونه هر چی داره از منه به خدا چند وقت پیش بدون اینکه بدونه داداشمو راضی کردم رانندگی یادش بده ماشین دستش بده گفتم بزار سرما گرما تو که نیستی با بچه راحت بره بیرون   باور کن دیدمش خودش میگفت تعجب کردم همسرم مجبورم کرد رانندگی یاد بگیرم ماشین دستم میده و..... یا گیر میدم پول بده زنت طلا بخره هم خوشحال میشه هم برای زندگیتون سرمایه میشه    نظر من همیشه اینه اگه ی زن شاد باشه آروم باشه همسر و بچه هاش خوشبختن پس مهم نیست اون زن کیه مهم اینه که پسر یا برادر زاده هام خوشبخت باشن   دو تا پسر دارم احتمالا عروسام خیلی خوش به حالشون میشه خواهر شوهر که ندارن  منم به خاطر پسرام و نوه هام  نمیزارم آب تو دل عروسم تکون بخوره 

خب بايد با شوهرت هماهنگ كنى كه دوست دارم دوتايي باشيم و يذره با اينجور حرفا كارى كنى كه بهشون تعارف نكنه بايد سياست داشته باشى مثل خودشون 

با دعوا بگى جبهه ميگيره با زبون خوش و سياست 

بگو اينبار و خودمون دوتايي بريم و ...

ببین عزیزم بذار مادر شوهرت جایگاه خودش رو داشته باشه

چون اگر اون جایگاه خالی بشه مطمئن باشید یکی دیگر پرش میکنه

شک نکن 

من یه مدت بود شوهرم هیچ اسمی از مادرش نمی‌آورد

با خودم میگفتم ببین من چه زن خوب و کاملی هستم که شوهرم اصلأ یادش نمیاد مادر داره

بعد کم کم دیدم پای چند تا از همکاراش داره باز میشه و باشوهرم صمیمی میشن

اونجا یه تکونی خوردم

دیدم اون خلأ مادر رو داره با معاشرت با زنهای دیگه پر می‌کنه

البته فقط در حد درد دل و معاشرت روزانه بود ولی

شاید اگر ادامه پیدا میکرد وابستگی ایجاد میشد بینشون

اونجا فهمیدم اگر قراره زنی غیر من تو زندگی همسرم باشه

چه بهتر که مادر و خواهرش باشه

نه یک همکار یا...‌‌‌‌‌‌..

هیچ بی محلی و سردی بی دلیل نیست. من خودم زن داداش هامو مثل خواهرم میدیدم اما هر بار که اومدن خونمون یه بهونه یی واسه خراب کردن ما پیش داداشم پیدا میکردن دیر چایی می آوردی میگفتن بی محلی کرده زود میوه می آوردی میگفتن تند تند پذیرایی میکنن که ما پاشیم بریم خونمون. کلا عروس ها دنبال بهونن جالب اینجاست بعد میگن نمیدونیم چرا سرد شدین؟ خب لامصب یه کم هم رفتار خودتو ببین شاید عیب از خودته

راستی اینم بگم وقتی داداشم پیشمونه مدام قربون صدقمون میره و میگه شما خواهر هام هستین وقتی تنها میشن میگه دیدی من چقد دوسشون دارم اونا دوسم ندارن و هر دو میدونیم فیلمشه

شما دعوتشون کن شاید واقعا خودشون گرفتاری دارن.