بابا من دختر داییم عقدش فقط شام داشت بعد رسیدیم اونجا دیدم زنداییم خیلی فشاری نگو عروس داماد با خوشون گفتن خوب اونا ک دارن شام میخورن اصلا براشون مهم نیست ما هستیم نیستیم... پس ما میریم براخودمون میچرخیم دیر تر میایم....
ببین هر مردی یکی از مناسبتارو یادشه البته بعضیا. مثلا شوهر من هیچی یادش نیسا الا اول روزی که قرار آشنایی گذاشتیم همیشه اون روز هدیه میگیره برام یا شیرینی میخره. شما از خوشیه زیاده اینجور نشستی قهر کردی هم خودتو اذیت کردی هم شوهرت.خوبه باز از پیامکا فهمید اومد بغلت کنه.چی میشد این یه موردو به خاطر اونهمه خوبی و دست و دلبازیش چشم پوشی میکردی به دل نمیگرفتی.بعدشم که خودت مقصر بودی میخواست ببرتت رستوران زبون نداشتی به دعوتی بگی نه
اخه اونا که نمیدونستن تولدمه دیگه دعوت کردن زشت بود نریم.
من توقعی نداشتم فقط شوهرم میتونست یواشکی من نفهمم کیک بگیره بیاره مهمونی بازم سورپرایز میشدم ولی متاسفانه بلد نیست ازین حرکتا🥲اصلا به ذهنشخطور نمیکنه
میگه همه چیو باید به من بگی
بابا شاید نمیدونسته امروز چندمه... بیچاره منت کشی هم که کرده😂برید بیرون خوش بگذرونید گریه چیه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز