بچه ها پسرم تو سن بلوغه و خیلی بد اخلاق شده صبح ها که میره مدرسه من دیگه تا آخر شب نمیبینمش
عصر بهم زنگ زد گفت با خواهرم بریم تو بارون راه بریم گفتم بریم
بعد دعواشون شده بود خواهرشو هل داده بود خورده بود زمین دخترم زنگ زد به من گریه و زاری چونه اش زخم شده بود تمام لباسهاشم خیس
منم همون موقع دستم بند بود از پشت تلفن بدون اینکه بفهمم جریان چی بوده آنقدر دعواش کردم😔
اونم ساعت ۷شام نخورده خوابیده
چون هم من دعواش کردم هم خواهرش باهاش قهر کرده بوده
حالا دلم آشوبه همینجور میرم نگاش میکنم باز دلم آروم نمیشه صداش زدم گفت خوابم میاد چقدر عذاب وجدان حس بدیه