2777
2789
عنوان

من امشب سوار ماشین غریبه شدم

| مشاهده متن کامل بحث + 1753 بازدید | 110 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کجاش دقیقا خنده داره

اینجا ماشین پرشیا و پژو ۴۰۵ رو برای حمل قاچاق و مواد و اینا استفاده میکنن ، اصلا کسی انقدر کم هوش نیست ساعت ۱۰ شب سوار ماشین غریبه بشه

 مریم میرزاخانی ریاضی‌دان ایرانی و استاد دانشگاه استنفورد بود. میرزاخانی در سال ۲۰۱۴ به دلیل کنشگری در زمینه «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانه‌ای آن‌ها» برنده مدال فیلدز شد که بالاترین جایزه در ریاضیات است. وی تنها زن و اولین ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است. میدونستی وقتی لبخند میزنی نمیتونی نفس بکشی؟؟ دروغ گفتم فقط میخواستم لبخند بزنی:) اون چیزی که از علم و ثروت بهتره فرآموشیه:) هیچ پایانی،به راستی پایان نیست در هر سرانجام مفهوم یک آغاز نهفته است. میدونستی پروانه ها نمیتونن بالهاشونو ببینن؟ و اصلا خبر ندارن که چقدر قشنگن. شاید تو هم یه پروانه‌ای، یه انسان فوق‌العاده، فقط خودت نمیتونی ببینیش
عب نداره تجربه شد تا دیگ از این جور کارا نکنیآدم به فامیلش اعتماد نمیکنه اونوقت تو به یه خانوم هرزه ...

مرسی ک با من حرف زدی خدا خیرت بدع 😭💔اولین بازع ت زندگیم همچین چیزی شدع

بجهنم ک میخندی تو دلم مث سیر سرکع میجوشه

بعدش چرا دوباره به زنه زنگ‌زدی ؟

 مریم میرزاخانی ریاضی‌دان ایرانی و استاد دانشگاه استنفورد بود. میرزاخانی در سال ۲۰۱۴ به دلیل کنشگری در زمینه «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانه‌ای آن‌ها» برنده مدال فیلدز شد که بالاترین جایزه در ریاضیات است. وی تنها زن و اولین ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است. میدونستی وقتی لبخند میزنی نمیتونی نفس بکشی؟؟ دروغ گفتم فقط میخواستم لبخند بزنی:) اون چیزی که از علم و ثروت بهتره فرآموشیه:) هیچ پایانی،به راستی پایان نیست در هر سرانجام مفهوم یک آغاز نهفته است. میدونستی پروانه ها نمیتونن بالهاشونو ببینن؟ و اصلا خبر ندارن که چقدر قشنگن. شاید تو هم یه پروانه‌ای، یه انسان فوق‌العاده، فقط خودت نمیتونی ببینیش
نگو تو را امام حسین😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

ببین اینا همه تجربیات من تو مجردیام یه بار سوار ماشین شدم بارونی هم بود شدید ساعت نزدیکای هشت بود ولی هواتاریک بودبعد یارو سرصحبت باز کرد منم از ترس که ندزده منو جواب میدادم بعد بجای نگه داشت گفت  بیا جلو بشین بخدا ازترسم رفتم جلو منو برداشت برد تو یه جای خلوت که همه جاش شرکت بود منم ازترسم هرچی می‌گفت گوش میدادم حتی دستمو هم گرفت بدنم عین بید می‌لرزید بعد الکی گفتم واااای الان خیلی دیر شده گوشیم هم خاموشه خانوادم نگران میشن فردا صبح زنگ میزنم از صبح بریم بیرون تا شب حالا گوشیم سایلنت بود بابام هم بیست بار زنگ زده بود ساعت نزدیکای ده شب بود فقط خدا بهم رحم کرد گفت شمارت بده منم یه خط خاموش داشتم اون دادم زنگ زد گفتم گوشیم خاموش شده گفت فردا منتظرتم شب رفتی گوشیت زدی شارژ زنگ بزن گفتم حتما الان هم فکر میکنم میگم اونشب تو اون خیابون میتونست تجاوز کنه بهم یعنی فقط خدا بهم رحم کرد

فک کنم میخواسته اسی یه واسطه باشه که بچه هاش شک نکنن


حالا قلیون رو تحویل نمیگرفت چیزی نمیشد که

یا اصلا قلیون رو میرفت میخرید،چرا باید از دوست پسرش میگرفت.


ممکنه اون زنه هم مجبور به این کار باشه و ربطی به پسره نداره

چون یجورایی امکان نداره اون وسیله قلیون بوده باشه.



ولی بنظرم چیزی نمیشه واسه اسی،یچیزی بوده تموم شده رفته.

وای زنه چرا گفت میرسونتت بعد سوار یه ماشین دیگهکردت،،دستت ساک داد،،نکنه توش چیزی بوده خواسته بهمرده ...

ادم خر تو زندگیت دیدی؟ اگ ن من ببین ادم سادع هالو نفهم زود باور خیلی بدنم میلرزع برام دعا کن حس میکنم سکتع میکنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز