خریت کردم سادگی کردم💔 رفته بودیم خونع خالم اینا ی شهر بزرگ همه مهمون بودن اونجا منم با دخترای داییم باهم رفتیم بیرون من از صبحش سرگیجع داشتم ولی اصن جدی نمیگرفتم گفتم ب خاطر پریودیع چن جا رفتیم گشت زدیم و ذرت و چایی و بستنی وتنقلات ک همراهمون بود خوردیم دیگ خیلی خستع شدیم ت ی پارک نشستیم همون موقع من حالم بهم خورد سریع ۳ تایی ی اسنپ گرفتیم رفتیم اورژانس ولی شلوغ بود همون موقع زنداییم زنگ زد ب دختراش ک بیاید میخایم بریم دیگ کجا رفتید چن ساعتع منم ب اینا گعتم برید من ی سرم میزنم برمیگردم بعد