من قبلا که مدرسه میرفتم دانشگاه میرفتم بیرون میرفتم برام لباس و کفش نمیخریدن
الان من دیگه بیرون نمیرم همش خونم از بس زجه زدم برای لباس دیگه ذوقم کور شده و حتی دلم نمیخواد برم بازار
از طرفی همش خونه ام
الان مامانم گیر داده بیا برات پالتو بخرم
یا تابستون من کلاس داروخانه میرفتم کفشم خراب بود هر کار کردم برام نخریدن الان میگه برات بخرم ولی من الان جایی نمیرم
چرا اون موقعی که خواستم نخریدیم الان نه ذوقش رو دارم نه جایی میرم
اون موقع هم پول داشتن بحث پولش نبوده
تا یادت بدن همه چی دست ماس تو مهره ای
وقتی چیزی رو اون موقع میخوای نداشته باشی دیگه بعدش مهم نیست
اتفاقا دیشب با خواهر زاده شوهرم حرف میزدم میگفت فک کن بری کانادا تو ی کافه فلان و بهمان گفتم ارزوشو ب گور میبرم گفت مگه ندیدی فلانی ۷۰ سالشه تازه رفته گفتم اون موقع نرم بهتره الان وقتشه ن اون موقع
ادمهای سمی اینجورین وقتی میخوای نمیدن حرصت بدن ولی وقتی نمیخوای میگن دیدی ما بهت دادیم
سیاست کثیف ادمهای سمی اینجوریه بعصیا هم مریضن دست خودشون نیست سادیسم دارن
خانواده خوبی نداری باباجان 🫠🤭
انجاس ک شاعر میگه
دستت تو جیب خودت باشه و دعا کن خدا پولدارت کنه
اره من قبلا دوست داشتم همش تنهایی یا با دوستام برم بیرون بگردم بریم فلان کافه رستوران
ولی جلوموگرفتن نذاشتن برم ذوقموکورکردن
الان حتی شبم بخوام برم بیرون مشکلی ندارن
ولی من دیگ ذوقی برا بیرون رفتن ندارم
هعی
