شوهرم اصلا اهمیت نمی‌داد زیاد بهم دوران دوستی و عقد طولانی ای داشتیم و انتظار داشتم بعد این همه سال دوری و سختی بعد ازدواج خیلی باهام با عشق و محبت رفتار کنه و قدرمو بدونه اما صبح تا شب سرکار و میادم تا من محبت کنم و حرف بزنم میزنه گاهی هم بداخلاقی میکنه و شبا هم اکثرا با فاصله میخوابه توجه زیادم پرروش میکنه بی توجهیمم باعث سردیشه نمیدونم چیکار کنم
منم دقیقا عین تو
تو نامزدی خوب بود؟
دوست داشتید همو تو دوره نامزدی و عقد؟
جدا نامزدی و عقد طولانی خوب نیست
بی توجهی باعث سردیش نمیشه
نترس بابا
ماها که سالهاست متاهلیم میدونیم
اکثر مردا همینن باور کن میشناسم کسی رو که هفته ای یه بار میره خونه
واقعا مردا رو درک نمیکنم فوق العاده بی احساس و بی مسولیت اند
مردا همینن همشون اون بیرون تو زندگی بقیه هیچ خوشبختی نیست عزیزم پس بیخیالش
شوهرم منم همینه مهربون میشم حرف میزنم سرد میشه
بهش محل نمیدم حرف نمیزنم یه کم مهربون میشه تا میام به روش میخندم حرف میزنم دوباره سرد میشه
خب با این تاپیک و کامنتها ازدواج تنهایی محضه که
اصلا نمیگه بابا این زنه نیاز به عشق و توجه و محبت من داره شاید وقتی پشتشو میکنه از چیزی ناراحته یه بپرسم نازمو بکشم بدتر پشتشم میکنه میخوابه
تو دوستی و نامزدی هم سرد بود؟
سرد جنسی منظورم نیس،سرد عاطفی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز