داشتم خرف میزدم
گفت ۲۴ساعت داری با دوستات حرف میرنی
میگم خب دزس ندارم وقتی ک تلف میشه مهمه چجور؟
دوتاشون صداشونو بردن بالا و فقط داد میزدن دعوا ک چرا با دوستات حرف میزنی و اینا
ک یهو گفتن قبول نشدی ازدواج میکنی
ما نون خور اضافع نمیخوایم چ خاصیتی دازی؟
فکر کردم شوخیه
یک ساعت بعدش گفتم جدی گفتید؟!
گفتن اره😐گفت من نون خور اصافم؟گفتن اره😕
و خیلی جدی بهم گفتن نمیخوای قبول شی ازدواج کن الان خاستگارای خوبی دازی
داشت گریم میگرفت و جدی داشتن میگفتن ک داداشم اومد بغلم کرد بهشون گفت کافیه دیگ و مامانم ادامه داذ و داداشم داد زد گفتم کافیه
الان ک اومدم تو اتاق هرکاری میکنم از ذهنم پاک نمیشه حرفشون😭