چند تا از بچه های فامیلمون میرن گردش بعدش تو جنگل
چند کوتوله میبینن ی زن و ی مرد زنه گفته اسمم فاطمه موهاش بافته بود تا سر ناخن پاش مرده هم گفته اسمم
رحیمه ۴ تا گوش داشته گفت نوشابه رو از وسط با دست
زدن بریدن و خوردن بعدش اینا دنبالشون کردن زنه عصا
داشته میزنه با پاه یکی از بچه ها که ردش بود
مرد هم تفنگ داشته زده از کنار گوش یکی رد شده
بود بعد بچه فرار میکنن اینا هم گم میشن وقتی دوباره
خانواده میرن نگاه میکنن رد پاشون بود میگن مثل سم اسب
بوده رده پاشون