ی ساله نگفتم میام دو روز پیش ک حرف میزدیم گفتم ۵ شنبه داریم میایم هم اونجا کار دارم هم میام بچه ها ببیننتون
الانم از حرصم گفتم اوکی تو ک همیشه خونه ای من میخوام بیام نیستی میرم خونه بابا جوابمو نداد
خب رک و راست ومحترمانه بگو مادر من،من که هروقت می خوام بیام شما نیستین حتی اگر از قبل بهتون خبر داده باشم مثل فلان دفعه و فلان دفعه
بعدشم شما که مادرتو می شناسی مثل اینبار که گفته بودی پنجشنبه میام ، اومدنت رو قطعی و حتمی کن
بگو پس دیگه حتما هستین من فلان روز نیام پشت در بسته بمونم،یعنی قطعی و محکمش کن که بدونن حتما میای
نه اینکه شل و ول و با اگر و شاید بگی و تازه روز قبل حتمیش کنی.
اصلا براش مهم نیست انگار شده چند ماه تلفنیم ارتباط نداشتم باهاش
یادمه دخترم ک دنیااومده بود سزارین بودم ی پسر ی ساله ام داشتم
رفتم خونه مامانم بعد ۳ روز گفت برو خونتون خواهرت و بچش اذیت میشن شما هستید بچش میخواد بخوابه بچه هات گریه میکنن
فک کن
میدونه کلا وقت جایی رفتن ندارم کلا درگیرم اونجام مسیرش برام دوره اکثرا کار داشتنی میرم
ن یک ماه من هرروز کار اداری داشتم می فتم میومدم ی بار نرفتم خونه مامانم ۵ دقه استراحت کنم
چون اصرار کرد گفتم من اونجا کار دارم میام چند ساعتم خونتون
دل من از اون شکسته پست قبلیم نوشتم بخون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز