پول داره بهش میگم فرشام قدیمیه بده عوض کنم میگ نهههه لازم نکرده ب خودمم خرجی نمیده ب خودش نمیرسه ۱۶۰ کیلو شده خجالت میکشم باهاش جاییی برم ازممم ۱۷ سال بزرگتره خودمم ۲۲ اون نزدیک چهل بریدم ازین زندگی حداقل یکم ب حرفم بود گوش میداد زندگیمونو درس میکردیم خوب بود همه جا ت سرما با موتور میبره ببرون بااینک ماشین داره صفره گزاشته پارکینگ ساختمون برادرشوهرمینا چون ما جا نداریم حتی ت کوچه ام میگم یدونه پراید بخر بزار کهنه اشو جفتمون سوار شیم هیچ گوش نمیکنع یساله میگم برو باشگا خسته شدم بخدا فقطم میگ تو بپز تمیز کن خونرو من بخورم زندگی نا همین روال پیش میره ۶ ساله عروسی کردیم مثل سقط مکرر دارم رفتم دکتر اوایل همه ازنایشامو همه کارامو کردم دکتر گف ت دیگ نیا همسرت چرا نمیاد شوهرممو الان بعد چن سال ججبور کردم میره اخه این شد زندگیی دروبریامو میبینم هرروز خونشون قشنگتر بچه هاشون بزرگ شده ب خودشون میرسن من چی خجالت میکشم با اینک دارع با موتور خراب ت سرما میچرخونه بریدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وزنش وچرخیدن با موتور تو سرما رو درکت میکنم ولی تو شش سال فرش قدیمی نمیشه به خرجای دیگه گیر بده زورش کن واست ماشین بخره مسافرت برین یا چیزای که تو خونه اتون کمه