بابام و طایفه مادریم باهم مشکل دارن و با داییام حرف نمیزنیم توی به اپارتمان هم زندگی میکنن این دایی کوچکم که خیلی عوضی و اشغاله هر وقت بابام ماشین میخره یا مثلا مبلی چیزی میخریم یا خونمون رو کوبیدیم درست کردین از حسودیش میره دم معازه بابام فحش بهش میده تا بحال سه بار اینکارو کرده یا میگه جرا در رو محکم کوبیدی یا میره میگه چرا پست سر من حرف زدی همش استرس بابام رو دارم چیکار کنم سه تا دختریم داداش هم ندارم که بره حسابش رو برسه طفلی بابان ۵۵ سالشه پس کی کارماش رو این دایی عوضیم پس میده ایشالله که خدا از رو زمین برش داره کم بابای بدبختم رو اذیت کنه چه دعایی بخونم که ولمون کته یا خدا شرش رو از سرمون کم کنه
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
تعریف از خود نباشه اره دایی مهربونیم 😁🙏🏻راستش تموم سعیمو میکنم ک هیچوقت نکنه یه روزی یه جایی حتی برای یه لحظه ناراحتش کنم یا باعث خجالتیش شم .. خیلی دوسش دارم خواهرزادمو عشق داییشه 🙂
همون پیش متخصص اعصاب میبرنش خب این دیونه بازیش رو میاد سر بابای بدبختم درمیاره
ایشون بیماره و اصلا دست خودش نیست...
شما حرفهای منو درک نمیکنی چون با یک بیمار مغز و اعصاب زندگی نکردی
مادر من اینقدر مهربونه که نگو اما وقتی به اوج سیدایی میرسه یه مارهایی میمنه که همه اشک می ریزیم بعد بستری هم هیچی یادش نمیاد بهش هم بگیم گریه میکنه من نبودم دروغه و...