ما تو یه خونه در مشترک زندگی میکنیم طبقه بالاییمون مستاجره مستاجر ما نیست مستاجر یکی دیگست صابخونش پولشو نمیده که بره ۶ تا بچه داره دائم اینا تو راه پله بلند حرف میزنن و تو راه پله ان من هر روز تذکر میدم اما مثل پررو ها باهام برخورد میکنن
امروز دیگه کفری شدم دو ساعت شد هر چی صبر کردم دیوم باز تو راه پله ان و نمیرن تو خونشون رفتم تو راه پله عصبی بودم داد زدم گفتم بسه دیگه برید تو
زنه کفش و دمپایی برداشت که منو بزنه
منم گفتم منو میخوای بزنی زنگ زدم ۱۱۰بیاد خلاصه داشتیم دعوا میکردیم منم رفتم مانتو و شال پوشیدم و اومدم اما تو پارکینگ همسایه ها هم که همه خانم بودن جمع بودن
یهو شوهر من دراومد گفت میای بالا یا لگد کشت کنم و داد زد و اینو گفت جلو همه منم جلو همه سکه یه پولشدم اومدم بالا گفتم چیکاااار کردی خجالت نمیکشی ریدی به من جلو همه همین حللا باید از خونم بری بیرون گفت بحث غیرته تو سینت پیدا بود جلو در وایساده بودی گفتم به زبون ادمیزاد نمیتونستی بگی؟ تازه اون از بالا چطور دید تو سینم پیدا بود حتی یه دونه مرد هم تو کوچه نبود.
اون مستاجره هم افغانیه زنگ میزد شوهرش و مظلوم نمایی میگرد بعد شوهرش اومد کلی شت زنشو گرفت اونوقت ابن شانس منه حمایتم که نکرد هیچی تازه سکه یه پولمم کرد
لطفا نظر بدین دیگه دارم دیوونه میشم دلم نمیحواد هیچوقت ببینمش امشبم خونه باباش قرار بود بریم و دیگه از خونه رفت و همه هم فهمیدن.