میومد تو خوابم میگفت چرا منو نمیبینی به من نگاه کن
تو خواب به شکل شوهرم میومد بغلم میکرد
به شکل بابام میشد بوسم میکرد بعد میدیم قیافه شون عادی نیست
یا میدیم یه گربه روی رخت خواب منو شوهرمه
یبارم در حین چله گرفتن اومد تو خوابم جوری زد با پا به کمرم از خواب پریدم کمرم درد میکرد
وسطای چله بودم خواب بودم دیدم روی یه پل هستم با دوستام یه پسر جوانم هست که میخواد بهم نزدیک بشه
اومد بهم دست بزنه یهو تبدیل شد به یه موجود کوتوله ولی درشت با دستای بلند
با دوستام از روی پل انداختیمش پایین و از خواب پریدم خیس عرق شده بودم
از اون به بعد خوابام خیلی عوض شد و آرامش دارم
رابطه هم با سوهرم خیلی خوب شده
من دعای مهر و محبت و زبون بند گرفته بودم مثلا