اما من دلم به اندازه ۶ سال تنگ شده
یه جوری که هربار به نبودنت فکر میکنم قلبم مچاله میشه
خاطرات از ذهنم بیرون نمیرن فقط میگم کاشکی ...
وقتی خسته م و توان ادامه دادن ندارم دلم میخواد بیای بغلم کنی بهم امید بدی ولی هیچوقت دیگه نمیتونی بغلم کنی و صدام کنی و موهام و ناز کنی
دلم خیلی واسه صدات تنگ شده واسه اینکه باهم بریم پیاده روی و باهام ساعت ها حرف بزنی و منم هربار دلم میگیره بیام پیشت درد و دل کنم
نمیتونم برم بهشت رضا اصلا نمیتونم سنگ قبرت و ببینم چون نمیتونم هنوز باور کنم که نیستی
مرسی که اونقدر راجب این دنیا بهم یاد دادی که خیلی جاها بتونم مراقب خودم باشم و محکم وایسم دلم میخواد بهم افتخار کنی اما حتی دیگه نمیتونی تشویقم کنی 😭