همیشه کتاب همراهشه و در تایم های خالی کتاب میخونه ؛ اتاقش پره کتابه ؛ یه دفتر داره هر روز راجع ب اتفاقات روز مینویسه و راجع به افکار و هدف هاش .. بعده طلاق طرد شد از طرف همه خودشم چون میدونست قراره سرزنش شه کلا با فامیل و خانواده قطع ارتباط کرد ؛ تمام مهریه اشو بخشید چون عاشق شوهرش بود و شوهرش نمیخواست مهریه بده زورش نکرد ولی نمیتونست هم با همسرش ادامه بده چون همسرش از مهر و محبت و سادگیش سواستفاده میکرد و میخواست تا آخر عمر تو یه قفس زندانیش کنه و در عین حال بی محلی کنه بهش .. شوهرش نه محبت میکرد تو قفس بهش تا تو قفس حس آزادی کنه و نه آزادش میذاشت تا حداقل با دنبال کردن هدف هاش روحش آروم شه..
این شخص الان 7 ساله تنها زندگی میکنه و طرد شده
ولی با درس خوندن و مطالعه و خودشناسی سعی در ارتقای خودش داره... و شوهرش هم سریع بعد طلاق رفت ازدواج کرد
و چن بارم طلاق گرفت و سریع ازدواج کرد تا این که بالأخره یکی از زن هاش باهاش موندگار شد..