2777
2789
روز دوم‌زایمانم مادرشوهرم بچه های شوهرمو فرستاد خونم..منم واقعا حال خوبی نداشتم از یه طرف بخیه داشتم ...

ببخشید عزیزم من اینارو میگم ولی اصلا نذارید مادر شوهرتون یا هرکسی که میخواد بین شما ‌و‌ شوهرتون اختلافی ایجاد کنه موفق بشه.

تمام این موضوعات رو باید با همسرتون مطرح کنین.

مثلا (با یه لحن خوش) عزیز دلم من فعلا شرایط نگهداری از بچه هارو ندارم و حتی نوزاد رو هم به سختی نگه میدارم به همین خاطر مادرم اومد خونمون.

هرچقدرم اذیت هایی که میشین رو شوهرتون ببینه اما بهش بتوپین یا مخالفش عمل کنین یا .... اون بدتر میکنه.

مردا با زبون نرم میشن قلقشون زبونه باید با درست حرف زدن با یکمی چاشنی محبت و عشوه خواسته‌مونو بهشون بگیم.

درسته موقع عصبانیت نمی‌تونیم خودمونو کنترل کنیم ولی راه حلش همینه.

ببخشید عزیزم من اینارو میگم ولی اصلا نذارید مادر شوهرتون یا هرکسی که میخواد بین شما ‌و‌ شوهرتون اختل ...

متاسفانه منم برخوردم با شوهرم بد بود به خاطر شرایط روحی بدم بعد از زایمان و درد بدنم.. ولی خوب شوهرمم درکم نکرد و هیچ حمایت عاطفی ای نداشت.. کاش اصلا نمیذاشتم مامانم بیاد خونم برا مراقبت ازخودم و نوزادم، کاش من میرفتم خونه ی مامانم و این همه جنجال به پا نمیشد.

الان چیکارکنم به نظرت که این قیل و قال بخوابه؟ خونه ی مادرم شرایط رفتن با یه نوزادو نداره تواین سرما.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



برادرم دبستانی بود مریض شد نمی‌تونست راه بره 

پسر عموی دبیرستانیم که ما بزرگش کردیم و حکم برادر ناتنی مو داره داشت براش قلدری میکرد بهش می‌خندید اشکشو درآورد

کشیدمش یه گوشه گفتم این بچه مریضه باید باهاش ملایم باشی

حرفم تموم نشده بود گفت اهههههه مریضه مریضه. یه پاش شل شده دیگه.

خیییییییییییییییلی اون لحظه برام وحشتناک بود. 

دیگه چیزی تا اون حد اذیتم نکرد

ازدواجم.. ۵ سال پیش عاشق یه مرد شدم که دوتا بچه داشت..ازدواج کردم باهاش و ده روزه که زایمان کردم..بد ...

بچه هاش پیش شما هستن ؟

وااا چشه بجا اینکه که هوای شما رو بگیره خوشحال باشه نی نی آوردی 

 از هزاران یک نفر اهل دل اند .ما بقی تندیسی از آب وگل اند 
متاسفانه منم برخوردم با شوهرم بد بود به خاطر شرایط روحی بدم بعد از زایمان و درد بدنم.. ولی خوب شوهرم ...

زن شوهرت بعد ازدواجتون جدا شد یا هنوزم هست

برای شادی روح پدرم و برادرم صلوات و فاتحه بفرستین بهم بگین منم برای امواتتون بخونم
همین روزاستمشکلات روحی روانی شدید اونم تو اخرین سالی که میتونم کنکور بدم و زندگیم به همین امسال بسته ...

کنکور خیلی عجیبه

با اینکه میدونیم کل زندگیمون بهش وابسته هست ولی تلاش خیلی زیاد نداریم

چطور میشه؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

وااااااااا

پررییا | 23 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز