سر خیانت و این چیزا جدا نشده بودم ینی خوبیاش خیلی بیشتر از بدیاش بود
سر یه سری رفتارا بود
اون یکی دوماهی ک جدا بودیم با اینکه خبر اینا میگرفت ازم ولی خب کاملا عادت کرده بودم ب نبودنش با اینکه دوسش داشتم
و خب دیروز گفت همو ببینیم حرف بزنیم دیگ تقریبا اشتی کردیم
من کلا هیچ وقت ب اکسم برنمیگشتم این اولین باره
ولی انگار مثل قبل خیلی چیزا واسم مهم نیس....
واسم مهم نیس کجا میره با کی میره چیکار میکنه چون ی مدت خبر نداشتم و تقریبا واسم مهم نبود
مثلا دیشب بعد قرار گفت رسیدی پیام بده ولی من ندادم
بعد زنگ زد گفت چرا خبر ندادی اصن همه چی ی جوریه یکمم ترسه .....ترس تکرار اتفاقا....