يه هفته پيش مريض شد بعد هممون مريض شديم اول من مريض شدم بعد الان پدر مادرش مريض شدن ظهر گفت ميخام برم پيششون بهشون برسم گفتم برو منم ببر خونه ى مامانم اومدم خونه ى مامانم بعد يه ساعت اينا شوهرم زنگ ميزنه به مامانم كه اره براى مامان بابام سوپ درست كن مثه طلبكارا مامان منم مظلوم و سادست گفت باشه بعد به شوهرم زنگ زدم گفتم مامانم روزه داره خستس گفت پس تو درست كن گفتم باشه پاشدم سوپ درست كردم بعد اومد بگيره از ما با قيافه ى عصبى و طلبكارم اومده به زور تشكر كرد و رفت توقع داره چون مامان باباش مريضن ما همه خودمونو بكشيم بعد حالا تو تماس برگشت گفت خواهرمو كجا ببرم ؟ ( خواهرش 7 سالشه ) گفت چه بدونم ببر خونه خالش يا بذار پيش خودت گفت اها نه نميخاد توقع داشت بهش بگم بيار پيشمون ما به خاهرت برسيم هواشو داشته باشيم 😐
من بودم میگفتم عزیزم برو بخر
چقد پرو شده
احتمالا خودت اینقد توقعش رو بالا بردی
اینجوری برات دردسر میشه
چه پر توقع به مادر شما ربطی نداره برا خانواده داماد سوپ بپزه 🙄
کار همسرتون خوب نبوده
احتمالا از شما توقع داشته که بهش پیشنهاد بدین که مثلا سوپ درست کنم ببر
شما فردا کمی سوپ بپز و ببر خونه مادرشوهرت
البته اگر که دوست داری
چه خانواده خوبی داری چه مامان خوبی خدا حفظ کنه برات .حالا فرستادی خانوادش زنگ زدن تشکر؟
میگفتی برو از رستوران براشون بخر.مامان تو چرا باید واسه مادر شوهرت غذا درست کنه
چ پررو
مادر من بود چهار تا حرف درشت نثار شوهرم و خانوادش میکرد.
مقصر خودتی که با شرایط بیماری رفتی خونه پدرو مادرت تا ازت مراقبت کنن میموندی خونتون همونجور که تو از شوهرت مراقبت کردی اونم از تو مراقبت میکرد درضمن مشخصه بیماری واگیرداره که پشت بندش همتون مریض شدید نگران نشدی پدرو مادرت را مریض کنی؟
اعصابم را خورد کردی ایتقدر بی فکری
دست میکرد تو جیبش یه کیلو سوپ میخرید چقدرر پرروعه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز