2777
2789
عنوان

مامانبزرگم ی سه ماه پیش بهم طعنه زد

243 بازدید | 21 پست

من و پسرعموم هردو کنکوری بودیم،

من همیشه زرنگتر بودم،ک تقریبا همه خانواده میدونستن(زن عموم دبیرمون بود،اون همیشه به همه میگف)

ولی خب اون پسرعموم با سهمیه فرهنگیان قبول شد،من نشدم(من کلا برا کنکور فرهنگیانم چیزی نخونده بودم)

از اون موقع همش به من طعنه میزد،مثلا میگف انقد تلاش کردی این وقت اخرش چی شد؟

یا مثلا هرروز میپرسید توهم باید مث ..معلم میشدی

منم از شهریور دیگه نرفتم پیشش،بابامم خیلی ناراحت شد از مامانش،اصلا دیگه چیزی نگف ک برم خونشون

الان حالش بده..

دیگه اخیار خودشم نداره

برم؟

البته بخاطر این مورد تنها نبود،همیشه از بچگی ک با دوتا پسرعمو دیگم همسن بودیم،اونارو چون پسر بودن بیشتر دوست داشت،کلا بدجنسه

ملیکا،با افتخار شیرازیم🤗

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چه ربطی به موضوع تاپیک داشت

همه تایپکامیادواین سه کتابومعرفی میکنه

لطفا اگرازپستی درتایپکی گذاشتم  خوشتون اومدیادرتایپکی کمکتون کردم لطفابرای سلامتی وسربلندی وخوشبختی همسروبچه هام  دعاکنید 
مادربزرگ پدری منم خیلی فرق می‌داشت الان رو تخت بیمارستان افتاده هوشیاری ندارن ولی من ملاقات رفتم

من خیلی دلم گرفته ازش

همیشه منو مسخره میکرد که لاغر و قد کوتاهم،یادمه انقد میگف به مامانم ک چیزی نمیدی این بچه بخوره،مامانم همیشه با گریه برمگیشت

درصورتی ک وحشتناک میخوردم،ولی چاق نمیشدم،بعد از بلوغ از همین پسرعموهام بلندترم

این به کنار،من همیشه تو درس و ورزش و هرچیز دیگه ای از همشون موفق تر بودم،جز کنکور

اما نمیدید منو


ملیکا،با افتخار شیرازیم🤗
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز