هروقت باهاش حرف میزنم یا میرم بیرون اعصابم بهم میریزه
خیلی حسوده خیلی خیلی زیاد
دروغم زیاد میگه
خانوادشم به درد بخور نیستن..اوایل دوستیمون انقد از خانوادش تعریف میکرد نگو عقده ی توجه داشته
باخودم میگفتم وای چه مامان بابای خوبی داره
الانم عقده ی توجه پسر داره
به رابطه ی قبلیم انقد حسودی میکرد من بعدا فهمیدم
عزیزم بدون هیچ توضیحی بذارش کنار
منم از این دوستا چیپ دارم کافی بود باهم بریم بیرون فروشنده تخفیف ب من میداد ب اون نمیداد یا یه کسی میاد جلو بخواد اشنا بشه یا هرچی دیگ قهر میکرد سنی هم داشتا ولی قهر میکرد تابلو میگف میخوام برم خونمون اصلا روزو ب ادم تلخ میکرد منم دیگ باهاش نرفتم بیرون کلا کنار گزاشتم
یه پیام محترمانه بده بگو دیگه مایل نیستی این دوستی رو ادامه بدی و خداحافظی کن . اگه پیله کرد بلاکش کن
من بخاطر یه همچین هیولایی درگیر دادگاهم
چیکار کردی باهاش؟
من دیگه حالم ازش بهم میخوره کم کم میخوام رابطمو خیلی کم کنم باهاش تا یه روزی بتونم کات کنم
دیروز رفتیم بیرون پسره فروشنده که آشنای اوناست بهم نگاه میکرد .اومدیم بیرون بهش میگم اون پسره خیلی زوم کرده بود رو من..برگشته میگه ببینمت.. فک میکنم رو لبات یه چیزی بوده به اون نگاه میکرده😑😑😑😑ینی منظورش اینه به چیه تو نگاه کنه
واا خب مگ خانوادته ک نتونی ولش کنی ، ولش کن گمشه بره
مدلش اینجوریه که یه دوس پسر ثابت داره و چندتا در گردش ، بعد یه مدت جای دوس پسراش عوض میشه قبلی ها همچنان هستن نفرات جدید اضافه میشه
این اخریه رو که ثابت بود نمیتونست دک کنه از طرف من بهش گفته فلانی (من) گفته تو ل.و.ا.ط کاری در صورتیکه من طرفو نمیشناسم حتی یکبارم ندیدمش
طرف اومد با شوهر من درگیر شد که زنت چرا اینو گفته کتک کاری شد و به شکایت رسید
