همکار کراشم میدونه من چقد کراشمو دوس دارم و میدونه که چند بار بهش اعتراف کردم و اون گفته نه و چون میدونه من حالم بده هر موقع منو میبینه حالمو میپرسه اونروز بهش گفتم میخام از ایران برم شاید این عشق از سرم پرید برگشت بهم گف تو چرا از ایران بری اون باید از ایران برع
منظورش چی بود به نظرتون؟ یعنی منظورش این بود من انقد به کراشم گیر دادم اون باید از دستم فرار کنه بره ؟