خیلی ناراحتم ک هیچ اعتمادی تو رابطمون جایی نداره ینی از هیچ لحاظی حتی ذره ای ب هم اعتماد نداریم مقصرم خودمون هستیم وگرن ادمای شکاک و مریضی نیستیم من خودم از این ک نمیتونم بهش اعتماد کنم حالم بد کیشه اونم همش میگه ب زبون میاره من تا حالا ب زبون نمیوردم ولی الان ب نظرتون حرف بدی زدم؟؟؟گفتم ما ب هم اعتماد نداریم گفت اره من اصلأ بهت اعتماد ندارم سر کاری ک باهام کردی (بابای من مهریه سنگین گذاشت اینا قبول نمیکردن گفتم قبول کن بعدأ میرم میبخشم بهت ک بعد ازدواج گفتم نمیکنم میدونم اشتباه کردم )گفت تا حالا هیچکس اینجوری گولم نزده بود منم گفتم واقعأ فکر کردی من ب تو اعتماد دارم؟؟درضمن کارای خودت باعث شد مهریه رو نبخشم وگرن من میخاستم ببخشم بدشم اعتماد نداری ک نداری ب جهنم برام مهم نیست بد گفت بامن حرف نزن چند دیقه روشو کرد اونور و مثلأ قهر کرد حالا ب نظرتون من باید چکار کنم؟؟؟
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
بگو عزیزم اگ مردای بهتر از تو میتونستم مخ کنم ک با توی چلغوز ازدواج نمیکردم 😂👌😔
بهش ی چی تو همین مایه ها گفتم ک من اگه دنبال مهریه بودم دنبال پول بودم باتو ازدواج نمیکردم نقد رو ول نمیکردم بچسبم ب نسیه من دوست داشتم الانم میخام زندگی کنم حرف بدی زدم ؟؟؟
بنظرم حق با شوهرتهچون واقعا گولش زدیوقتی قول دادی بهتر بود حداقل تا یه حدی کمش میکردی
اره ولی کارایی کرد باهام ک کمتر از خیانت نبود چون من فقط خیانت رو این نمیدونم ک بری با یکی دیگه ب خاطر زن داداشش و خانوادش منو کتک زد خیلی کارای دیگه کرد ک باعث شد هیچوقت نتونم اعتماد کنم الان میخام بدونم حرفم بد بود ک اینجوری قهر کرد؟؟بدم گفتم من دنبال مهریه بودم با ی ادم مایه دار ازدواج میکردم نقد رو ول نمیکردم بچسبم ب نسیه مهریه ای ک معلوم نیست گیرم بیاد یا ن من دوست داشتم