ببین من الان خودم عروس یه خانواده شکر خدا خوبی هستم،همه هم توو خانواده شوهرم باهام خوبن،منم واقعادوسشون دارم
احترام همو هم خیلی نگه میداریم.
دخترخالمم عروس یه خانواده بسیار خوبه،یه خواهرشوهر کوچیک داره که همش باهاش جنگ داره،شوهره رو جدا کرده از همه خانوادش.حتی نمیذاره شوهرش مادرشو ببینه!
عروس داریم تا عروس
انشاءالله نصیب همه بهترین بشه
خودت میگی خواهر شوهر کوچیکه اذیت کرده
مثلا من الان مامانم کاری به زن داداش هاش نداره پس بهش احترام میزارن
ولی خالم حرف میزنه همه جوره دخالت میکنه همینه که نه بچه های داییم دوسش دارن نه زندایی هام
ذات بد خیلی بده عزیزم. میدونم. ببین تنها چاره اینه که هر چی گفت، تحمل کنی، خوبی کنی، کم‌کم کوتاه میاد و خوب میشه. سنگ نیست که. جلوش هم به برادرت محبت نکن خیلی. بعضیا حسودن.
زنداداش من واقعا دختر خوبیه، انسانه، فهمیده‌س، اصلا حسود نیست، با این حال من اصلا برادرمو بغل نمیکنم جلوش. درصورتی‌که قبل از ازدواجش محبتمو نشون میدادم. با خودم میگم آدم اول زندگیش همسرشه، همین که همسرش احترام ما رو داره و برادرمو دوست داره، عالیه، خیلی هم عالیه.
ایشالا شما هم با هم خوب میشین. صبوری کن.
برادر من اینقدر بی احترامی و حرمت شکنی کرده که از چشمم افتاده نه اینکه بگم میتونم بدش رو ببینم هرگز انشاالله همیشه خوش باشه
اما در کل برای من خودش و زنش تبدیل شدن به غریبه دیگه ازشون سرد شدم و برام مهم نیستن چون مختص زنش نیست خودش هم با کلک بابام رو خام کرده و تقریباً همه اموال رو گرفته برای خودش
