من نوبت زدم پولمم دادم همه کارمم کردم ولی ذهنم مشغوله ما داریم خونه میسازیم و من کل النگو هامو فروختم برای ساخت خونه چون طبق معمول شوهرم نداشت ی تشکرم نکرد چک داشت انگشترمو فروختم گواهینامه خواستم بگیرم مثل همیشه نداشت انگشترمو فروختم...دماغ من خیلی خیلی زشته بزرگ قوز دار سرپایین عقابی...منم تصمیم گرفتم که حداقل این دستبندمو برای خودم بفروشم چون واقعا بشدت بدم میومد از دماغم ولی حالا عذاب وجدان گرفتم میگم شاید باید نگه می داشتم برای بدهکاری شوهرم اما واقعا عاجز شده بودم دلم تنوع میخواست هرروز بدهکاری بدهکاری غصه شوهرم خسته شدم بعد خانواده شوهرم تا بفهممن میگن چرا خونتو کامل نکردی خانواده خودم بشدت مخالفن