اول که کلی بدقولی کرد به سینما نرسیدیم گفت یه چیزی بخریم خودمون تو ماشین فیلم ببینیم گفتم باشه
ی ساعت نگذشته باباش زنگ زده که بیا ماشینو بیار وسایل خریدم ببریم خونه
حالا اون مغازه هه تا خونشون سه چهار قدم بیشتر راه نیست
اینم نه گذاشت نه برداشت گفت ماهم داشتیم برمیگشتیم😐😐😐میگم کجا داشتیم برمیگشتیم؟
اورد منو همینحوری گذاشت خونه اصلا نگفت که باشه باهم بریم وسایلارو جابه جا کنیم بریم دور بزنیم
احساس میکنم اواویت اخرشم نیستم
خودشم دید حالم گرفتس گفت چرا نگفتم
حالا چی بگم بهش واقعا؟؟