راستش یه همکلاسی داشتم، ازپارسال همینطوری بود
فقط پارسال میدیدم درمورد من چیزای خوبی مینویسه، واسم نقاشی میکشه، عجیب بود
حالا پارسال بهم گفت که میایی دوست بشیم، بعدازم درخواست شماره کرد بهش گفتم به کسی شماره نمیدم من با همه دوستم.
حتی ازدوستمم پرسیده بود همکلاسیم من چی دوست دارم! دوستم گفته بود تینت و بغل دوست دارم. بعد بچه ها بهش میگفتن که برو بغلش کن
منم رفتم توی جایخلوت نگاهش کردم یجورایی، دهندماغمو کج کردم، باهاش هم حرف میزدم انگاری بسته بود رفتارش خیلی صمیمی نبودنمیدونم میترسید
حالارفته بود فکرکنم به دوستم درمورد احساساتش گفته بود که میخواد بهم یه فرصت بده درمورداحساساتم فکرکنم.
نظرتون چیه چرااینطوریه؟