مادرشوهرهای شما هم اینجورین

عزیزم میشه لطفا تاپیک آخرمو گزارش بزنی؟ ممنونم از لطفت

مادرشوهر من بعد از یک روز دائم در مورد  مدل و روز برگشتنم می پرسه

ما راهمون خیلی خیلی دور هست و ما خیلی خیلی دیر میریم.

ولی عجیبه که اینقدر می پرسه که چجوری میرید؟؟ کی میرید؟؟

مطمئنی منظور داره؟ 

من خانواده خودم و همسرم شهرستان هستن و چون مامانم فوت کرده بابام ازدواج کرده مجبورم بیشتر خونه پدرشوهرم بمونم وقتی میریم ، اولین وعده رو که به ما داد از وعده بعدی هی میپرسه ناهار اینجایی یا میری خونه بابات ، منم واقعا معذب میشم اما شوهر ها معمولا قبول نمیکنن بهشون میگی

 کلا منم خونه مادرشوهر راحت نیستم به قول شما هرچقدام دیر برم باز یه موضوعی هست که ناراحتم کنه

خخخ، دقیقا ، پارسال عید میخواستم تا آخر سیزده به در بمونم اینقدر معذبم کرد دهم برگشتیم

شما خودت میتونی نری اختیارت دست خودته اما برای شوهرت نمیتونی تعیین تکلیف کنی تازه از چشم شوهرت هم خواهی افتاد پس بنابراین هر وقت دوست نداری نرو اما به شوهرت نگو نرو یا برو خونه پدر و مادر خودش چون به خودش ربط داره... اینو کسی بهت میگه ک زندگی ۳۰ساله مادرم رو دیدم و میدونم چی داری میگی ...

مردها خودشون خانواده شون میشناسن به این رو که جلو ما خانم ها هیچ چیزی نمیگن و ماست مالی میکنند چون عتقل هستن میدونن با تائید حرف ما به ضررشون هست. 

مردها خودشون خانواده شون میشناسن به این نرو که جلو ما خانم ها هیچ چیزی نمیگن، ماست مالی میکنند و حتی با ما یه جوری رفتار میکنند که انگار مثلا عذر میخوام انگار شما داری با این ماجرایی که تهریف میکنی توهم میزنی مردها از عمد این مدلی باهامون رفتار میکنند  

ولی خب مردها عاقل و زیرک هستن میدونن تائید حرف ما به ضررشون هست تائید نمیکنند اهمیت نمیدن چون به رفتارهای  خانواده شون یک عمر عادت کردند 

شما با همین پاسخ واکنشی نشون دادی که رفتار مادرشوهرت باهاتون کاملا درست و بجا هستش منتها برداشت شما و تفسیر خودتون منفی و اشتباهه ... 

پال منم همین تا براش قیافه نگیری ادمو میخوره