من تو هنرستان درس میخونم و یه سریدار داریم که مرد هست و پیره من اصلا به بوفه ی مدرسه نمیرم بچه ها میگن ما میریم ازش بخریم مارو اتو باسنمون میزنه و میگه دختر خشگل من کیه یا از همین حرفا و بشتر بچه های کلاسمون همین اتفاق براشون افتاده یا اونارو از دستاشون میگیره یا از کمراشون بعد دیگه بچه ها چاره ایی ندارن مجبورن از بوفه بخرن بعد یه روز ما معلم نداشتیم دم در کارگاه ایستاده بود و بچه ها لباس راحتی پوشیده بودن تیشرت استین کوتاه و بدون مقنعه بودن و داشت باهاشون حرف میزد دخترا سعی کردن در کارگاه رو ببندن ولی اون همچنان دم در ایستاده بود و بعدش مدیر از دم در رد شد و سریدار متوجه شد که مدیر داره میاد و رفت و مدیره دختری که سعی میکرد در رو ببنده رو با این لباس دید و همین سبب شد که دختره تعهد بده
ما رشتمون طراحی دوخت فنی حرفهای هست و کارگامون دو قدم با بوفه فاصله داره
الان من حتی به پدر مادرم هم نگفتم این جریان رو و اگه به مدیر بگیم مدیر تقصیر رو میندازه سر ما چون ما دهمیم و اون خیلی سالهاست که تو این مدرسه کار میکنه منم نمیتونم هنرستانمو عوض کنم چون بقیه ی هنرستان پرن و از خونمون دورن و پدر مادرم نمیتونن منو به هنرستان دور هی ببرن بیارن