چقد تو تاپیکای قبلیم گفتم شوهرم رفتاراش عوض شده کشته مرده ی خانوادش شده با منو خانوادم دشمن شده هر روزمون جنگه انقدی که نرمال نیست کاملا غیرطبیعیه یه سریا حمله کردن بهم….
امروز داشتم شلوارشو مینداختم ماشین از جیب پشتیش یه نایلون دراوردم توش یه کاغذی بود که کلاااا خیس شده بود فقط یه تیکش قابل خوندن بود نوشته بود(در آب به طرف…)رفتم به شوهرم نشون دادم گفتم این همه مدت گفتم چیزخورت کردن که تو اینجوری شدی زندگیمون اینجوری شده…گف بنداز بره ولش کن بعد خودش برد انداخت به اب روان
ولی شک دارم بهش مگه میشه یه ادم نایلون تو جیبش باشه نفهمه؟حس میکنم خونوادش الکی بهش گفتن دعای ترس یا محافظتی چیزیه پیشت نگه دار
نمیخواستم اینکارو کنم ولی واجب شد برم پیش دعانویس
چندماهه اب خوش از گلوم پایین نرفته