ببین تو کل مدت باهم بودن طلا خرید اول گفت هدیه اس بعد گفت پس اندازه ازدواج کنین باید بفروشی
بعد میریم بیرون یه پرس میگیره از غذای من میخوره حس بدی بهم میده که ارزش غذا ندارم یه بار سر خرید بستنی که برام خریده بود نخورده بودم دعوا راه انداخت وعصبانی شد ک من میخرم نمیخوری براچی اول هی میگی بخر بخر بعد نمیخوری من چون هوس کردم گفتم اما یکم خوردم چون مزه اش خوب نبود
دیگه اینکه مثلا رفته مسافرت زنگ زده میگه سوغاتی ک خواسی گرونه ۳۰۰ تومنه خواهرم گفته بریم از فلان جا که ارزونه براش بخره حس بدی میده بهم خواهرم گفته اصن این سوغاتی رو میخواد چیکار مشهد نمیتونه استفاده کنه خواهرش روی کل خانواده نفوذ داره
ببین شوهر منم همینه
انگار قبلا در مورد زن ذلیل بودن جلوشون بد گفتن میخوان ثابت کنن که حرف حرف اوناست
واقعیت من اوایل ناراحت میشدم و دنبال اثبات خودم بودم و همسرمم مدام دنبال اینکه بیشتر به خانواده ثابت کنه اینطور نیست
دست از این کار برداشتم واقعیت دیگه برام فرقی نمیکنه جلوی اونا بدمو بگه الان واقعیت بدمو میگه خوششم میاد چون دیگه زوم روی زندگی ما نیستن انگار خیالشون راحته حرف حرف پسرشونه ولی در واقع توی زندگی خصوصی مون اینطور نیست و من همینو میپسندم و دنبال اثبات خودم به همسرمم نیستم سعی میکنم خنثی باشم حال خودم این مدلی بهتره چون اونا که عوض نمیشن
این از خسیس هم خسیس تره عزیزم
اولش خوب توضیح نداده بودی تازه بی احترامی هم میکنه خاله زنک هم هست اووووه این چیزی از توش درنمیاد برا تو
راه حل من این بوده خریدا رو با پول خودم که شاغلم انجام میدم حتی یک ریالم از همسرم نمیگیرم و محتاج کسی نیستم همسرمم میبینه من اینجوریم ناخوداگاه خریدایی انجام میده و اونقوت من اینقدر ازش تشکر مینک کلی هم کیف میکنه
باید قلق زندگی دستت بیاد خیلی جاها باید نادیده بگیری خیلی چیزا رو تا بتونی در ارامش زندگی کنی
من قبلا که خرج نمیکردم و از همسرم انتظار داشتم اونموقع فقط پول داشتم و اعصاب و روان و ارامش نبود الان ارامش دارم پول نیست پول قابل جبرانه ولی ارامش نه
واقعا بهت گفت گاوی🙄🙄
به نظرم بیشتر درباره ش فکر کن... من و همسرم دوران عقد خوبی نداشتیم...کلا زیاد نمیومد پیشم... ازم طرفداری نمیکرد جلوی کسی...همه ش هم بخاطر وابستگی خواهراش بهش بود اما هیچوقت هیچوقت بهم توهین نکرد... در عین حال خیلی هم مهربون بود ولی خب اون دوران گرفتاریاش زیاد بود... الان کلا عوض شده و خیلی خیلی هوامو داره...به نظر من بددهنی و توهین بهت اونم جلوی دیگران الان که نامزدین چیزی نیس که بخوای به این راحتی ازش بگذری...چون رو رفتار دیگران ومخصوصا خانواده همسرت خیلی تاثیر میذاره...اونم بعدها بهت احترام نمیذارن...بازم با یه مشاور مشورت کن
امان از این خواهرای ریاست طلب... همسر منم یه خواهر داره خیلی تو همه چی نظر میده...خیلی تحملش کردم...درست نشد... الان وقتی میبینمش فقط در حد یه سلام باهاش حرف میزنم....سرد سرد...همسرمم خیلی باهاش سرد شده...چون فهمیده مشکل از کجا اب میخوره... و الان خب ارامش زندگیم خیلی بیشتره...چون دیگه کسی نیس که به حساب هر دفه درباره زندگیم نظر بده و رو اعصابم راه بره... باید ببینی بعدها همسرت بازم میخواد به حرف خواهرش بکنه یا نه...ببین ازدواج فقط یه نفر نیس...خانواده طرف خیلی مهمه...من خیلی با خواهراش کنتاکت داشتم اما همسرم واقعا صبور و خوش اخلاق هست و مشکلات رو کم کم حل کردیم...این هفت سال حتی یه کلمه زشت بهم نگفته این خیلی برام ارزش داشت و باعث صبوری من شد...الانم که خداروشکر همه چی اوکی شده...
من حیلی ناراحتم خواهرش خیلی پرش میکنه حتی شب خواستگاری چندبار برام مشکل پیش اومد نشر بیان یه بار به تاخیر افتاد بعد رفت پرش کرد و تورو نمیخواد خانواده انو وخودتو مسخره میکنه بفهمم با‌گی هستی دختره فلانخ شوهرمم بامن بدشده بود
خب این اصلا خوب نیس...خیلی بیشتر فکر کن...الان تمومش کنی خیلی بهتره تا بعدها... بازم بستگی به خودت داره...من خودم به شخصه نمیتونم توهین همسرم جلوی دیگران رو تا ابد فرلموش کنم...و میگم کلا همسرمم تا به حال حتی یه توهین نکرده بهم...بستگی به خودت داره میتونی توهین رو تحمل کنی و برات مهم نباشه؟
ولش کن
شوهر منم میگه بهترین ها رو میخوام پلی برای خرید هر چیزی اینقد زجرم میده ک نگو الان دارم تلاش میکنم خودم برم سر کار فایده نداره اینجوری
