من هم این تجربه رودارم
ازگلودمازد رسماپدرم ،شهرغریب درس خوندم بایارانه زندگی چرخوندم همون میداد
بهم جهاز نداد ،منمبدون عروسی رفتم سرزندگیم
پدرم با پدرشوهرم رقابت کی بابچه اش بدتر راه انداختن چندساله!
برای عروسی داداشم مغازه فروخت ،یک میلیارد داددستش ،بهترین عروسی گرفت وطلا ،وخونه بهش داده وماشین
عروسمون هرچی بخواد همونه
ارج وارزش عروسها ازمادخترابیشتر ،وقت کار یاد دخترها میافته
همین جمعه گفت پارکنیگ یکی نیست بره تمیز کنه ،منظورش مادختراس
گفتم فلانی که باماشین میره ومیاد میده پارکنیگ خودش ،تمیزش کنه
اخمدوتخم که چشم ندارید اونو ببنید منظورعروسمونه!
حالاخودم عروسم ،ازاین ور پدرشوهرم هم کپی پدرم ،برای شوهر هزارخرج نکرده ،چشمم نداره ببینه خوشی مارود
من میگمشانسباید باشه ،گاهی وقتها شانسیاتفاقها نه چیز دیگه
همینخداروشکرکنیم که محتاجشوندنیستم برای پیشرفت بیشتر کمک لازم داشتیم ،نه خورد وخوراک وضروریات زندگی ،ودستمون جلوشون دراز نیست