جمعه خونه بابام بودیم نمیدونم چطو حرف به اسم کشید .. بعد بابام با ی حسرت عمیقی گفت من دلم میخواست اسم تو رو بزارم سکینه دختر امام حسین .. ولی مادرت گفت بزاریم طیبه ... بعدشم ک خواهرت زور شد و گفت باید بزارید نیلوفر ...
قربون خواهرم برم .. باید برم خونشون پاشو ماچ کنم😂😂😂😂
قیافه من 🔫😑😑 وقتی توی تاپیک خانومای باردار میرم۰۰۰ از پشت بوم صدای گربه میاد روی بچم اثر نذاره🔫😑 با هندزفری آهنگ گوش دادم بچم ناقص نشه🔫😑تو لقمم مو بود نپیچه دور گردن بچم خفه شه🔫😑یدونه کنجد رو نون بود بچم سقط نشه🔫😑 موز خوردم بچم نیوفته🔫😑 چایی داغ خوردم بچم نسوزه🔫😑 الویه خوردم تخم مرغ خام توی سسش رو بچم اثر نذاره🔫😑 حالت تهوعم قطع شده بچم نمرده باشه🔫😑 داشتم بستنی میخوردم یه تیکش افتاد رو شکمم سنگین نباشه بچم سقط بشه🔫😑😑 درو محکم کوبیدم گوش بچم پاره نشه🔫😑باد پرده رو تکون داد نوار سرپی توی پرده توی هوا معلق نشه روی بچم اثر بزاره🔫😑😑 بچه فامیل با لیزر اسباب بازی انداخت رو شکمم واسه بچم ضرر نداره🔫😑 عطر میزدم تاپم نازک بود ریخت رو شکمم بچم خفه نشه🤕😑😑 کشمش خوردم بچم فلان نشه... یدونه بالشت جابجا کردم بچم ال نشه... مادر شوهرم با این وضعم میخاد بیاد خونمون شب نشینی، مگه چند روز دیگه داری تا زایمان؟ دوهفتمه عزیزم🔫😑😑😑
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
هر کدوم آخرش موفق شدن اسمشونو بذارن روم بابام شناسنامه مامانم اسم تو خونه
اینجا ایران است رو برای تحقیر به کار نبرید💔هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعهای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند. مردمی که حس میکنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت میکنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، ناخودآگاه میخواهند که آن جامعه را نابود کنند.- مارتین لوترکینگ
مادرم دوست داشته بذاره مهرنوش ک ب اسم خودشون ک مریم هست بیاد بعد گفتن نهههه بذاریم نسیم ک ب اسم براد ...
منم حانیه ام از وقتی مدرسه میرفتم تا بعضی استادای دانشگاه تعجب میکردن چرا با این ح نوشته شده
در رابطه با تاپیک استارتر اول مادر پدرم میخواستن بزارن غزاله بابابزرگممثل یه قاشق نشسته پریده وسط گفته بزارین حانیه اون یکی مادربزرگمم تایید کردهو اسمم شد حانیه
میبینی من هنوز غمگینم گذشت زمان زخم هایم را خوب نکرد اما تو به نظر کم تر مقصر می ایی اما با همه ی اینها من راضی نیستم که تو عین خیالت نباشد و قهقهه بزنی اخر میدانی برادر زخمِ تو کاری بود
عمم میگه بزارید اَنیس.چند روزم انیس بوده بعد عموم به مادرم میگه انیس اسم خارجیاست..مامانم فلفور منو میبره پیش یک ریش سفید اسممو عوض میکنه و یک اسم مذهبی تو گوشم میخونه.و شناسناممو میگیرن به همون اسم الانم..دست عموم واقعا درد نکنه