خیلی دلم براش تنگ شده، دارم غذا میخورم دلتنگم، درس میخونم دلتنگم. نشستم یه گوشه دلتنگم، این دلتنگی دست از سر من بر نمیداره))) چندین ماهه که ندیدیمش اصلا نمیدونم اون وضعش چجوریه، نمیدونم دلش تنگ میشه نمیشه و این بیشتر عذابم میده
و همه اینا بخاطر غرور لعنتیه
فقط کاش زودتر ببینمش تا از این دلتنگی در بیام دارم نابود میشم