بابام فهمیده که😰

ممنون از دعای قشنگت 🌹 

اسی عزیز درک و فهم این به ظاهر محترم بیشتر به دردت میخوره که خیانت رو برا مادرت اشتباه ندونسته بلکه توجیح کرده که حق داشته، حتما خودت از اون خانه خراب کنایی هستی که خائن بودن در خونت هست و برا همین خیانت از نظرت اشکالی نداره، ریپ نزن برو پی کار درست خودت

نگران نباش اگر قرار بود بلایی سر مادرت بیاره تا الان آورده بود...این آدم اذیت کردنو دوست داره حالا به هر بهانه ای داره لذت میبره از ابنکه بهونه اذیتش جور شده وگرنه طلاق میداد و تمام...ولی خب امیدوارم مادرت ازش جدا شه

اینجا همه زن ستیزن به معنای واقعی...عمر و عشق و جوونی یه نفرو بگیری بعدم فک کنی دنیا همینه ...والا من میگم مادر بیچارت انقد محبت ندیده فقط خواسته تجربش کنه...خواسته یه بار زن باشه نه مادر بچه هاش خیلی دلم براش سوخت ...توجیه نمیکنم کارشونو ها اصلا ولی با توجه به حرفات فقط میگم قطعا آدم ضعیف میشه

از این قضیه تو خونتون دیگه حرف نزن باباتو تهدید کن که اگر شوهرم بفهمه یا زندگیم خراب بشه هم جا رو با خودم آتیش میزنم ای کاش من این کارو کرده بودم

ای کاش بابامو آتیشش زده بودم

بابام به مامانم خیانت کرد و شوهرم فهمید 

داستان ما اینقدر وحشتناک بود که بار روانیش الان پنج ساله باهامه و ب هیچ مردی در هیچ سنی اعتماد ندارم از همشون متنفرم خیلی از نظر اعصاب بهم ریختم و با سیلی صورتمو سرخ نگه میدارم 

مال ما تشت رسوایی بود که زمین افتاد آبرو برامون نموند بیش از دو ساله که چشمم خونه پدری رو ندیده چون پدرم دوسال پیش بازم کارشو تکرار کرد

چی میگی،،،شوهرش چه بی غیرتیه

ببخشید من واقعا قصد ناراحت کردنت ندارم،،فقط خاستم هشدار بدم پدرت ممکنه کاری انجام بده

ممنون عزیزم

آره باهم زندگی میکنند سه تا داداش دارم ک بزرگه تازه نامزد کرده اون دوتا هم ۱۴و۱۶سالشونه از من کوچیکترن

نامزدی اول داداشم بعد هشت سال عشق عاشقی با دختر خالم بهم خورد 

مامانم نه از زیبایی کم داره ،نه از کمالات ،بابامو هرکی ببینه باورش نمیشه این کارو کرده،اینقدر که ب مامانم محبت داره نمیدونم شاید کارما بوده چون متوجه هم شدم مامانم تو مجازی ب یکنفر پیام می‌داده و پشیمون شد دیگه نکرد حتی خودشم نمیدونه من می‌دونم خیلی ماجرای ما پیچیده هست 

نمیدونم چیشد که این اتفاقات افتاد ،نمیدونم

شاید روزی داستان بدبختیمو تو سایت گفتم

فقط میترسم آشنا  ببینه

هرچند که داستان بابامو ی شهر فهمید هرکی از آشناها ببینه متوجه میشه