همه رفتن سمت آسانسور که با آسانسور بیان پایین
من فاز انگیزشی و شکرگزاریو اینارو برداشتم تو دلم گفتم من از پله ها میرم تا جوونم و میتونم از پاهام استفاده کنم که وقتی مثل اینا پیر شدم با حسرت نگاه جوونا نکنم
باورتون نمیشه جملم تموم نشده بود ۴ تا پله رو یکی کردم با مخ اومدم پایین پام جوری پیچ خورد نمی تونم روش بایستم
حرف بدی زدم که خدا ناراحت شد؟؟🙄