2777
2789
عنوان

معجزه شده برای پسر داییه دوست خالم

194 بازدید | 21 پست

 داییِ دوستِ خالم ترکیه زندگی میکنه 

بعد از چند سال اومدن بچه دار شدن 

و بعد از چند سال که بچه 9 سالش میشه میان ایران خونه یکی از فامیلا 

دوستِ خالم و بعد اون یکی داییِ دوست خالم هم اونجا بودن 

پسر اون یکی داییه با لگد زده به قفسه سینه پسر اون یکی داییه (حالا ب شوخی یا نه نمیدونم) 

پسره یهو بیهوش شده افتاده زمین  کل بدنش کبود شده 

مادر پسره هم که پسرشو اونجوری دیده  اونم بیهوش شده 


بعد خاله ی پسر دایی ترسیده بچه رو بغل کرده و برده حیاط تا ببره بیمارستان (انقدر ترسیده ک یادش رفته زنگ بزنه آمبولانس) 


تو حیاط بچه از دست خاله افتاده زمین یهو گریه کرده 

اینا دیدن بچه به هوش اومده دیگه دکتر نبردنش شبش پسره گفته قلبم درد میکنه بردنش دکتر و ماجرا رو بهش گفتن 

دکتر گفته بچه که ضربه دیده همونجا مرده بیهوش نشده اما از دست خاله هه ک افتاده زمین زنده شده 



ب جون خودم قسم همش عین واقعیته ک گفتم 

در صف دشمنان کسی جز آشنا ندیدم😅آلاگوز یعنی چشم رنگی 

اره میشه... 

هدف امسالم. 100تا کتاب بخونم، اپیزودهای رخ و مورخ وشاهنامه و کلیله دمنه رو همش رو گوش کنم. لک های صورتم پاک کنم، دندونم رو ارتودنسی کنم. و روکش کنم. شیمکم رو آب کنم، شونه هام رو قوی کنم. 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم همچین چیزی برام پیش اومد 


 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792