داییِ دوستِ خالم ترکیه زندگی میکنه
بعد از چند سال اومدن بچه دار شدن
و بعد از چند سال که بچه 9 سالش میشه میان ایران خونه یکی از فامیلا
دوستِ خالم و بعد اون یکی داییِ دوست خالم هم اونجا بودن
پسر اون یکی داییه با لگد زده به قفسه سینه پسر اون یکی داییه (حالا ب شوخی یا نه نمیدونم)
پسره یهو بیهوش شده افتاده زمین کل بدنش کبود شده
مادر پسره هم که پسرشو اونجوری دیده اونم بیهوش شده
بعد خاله ی پسر دایی ترسیده بچه رو بغل کرده و برده حیاط تا ببره بیمارستان (انقدر ترسیده ک یادش رفته زنگ بزنه آمبولانس)
تو حیاط بچه از دست خاله افتاده زمین یهو گریه کرده
اینا دیدن بچه به هوش اومده دیگه دکتر نبردنش شبش پسره گفته قلبم درد میکنه بردنش دکتر و ماجرا رو بهش گفتن
دکتر گفته بچه که ضربه دیده همونجا مرده بیهوش نشده اما از دست خاله هه ک افتاده زمین زنده شده
ب جون خودم قسم همش عین واقعیته ک گفتم