2777
2789
عنوان

مادرم از بچگی برام مادری نکرد

108 بازدید | 12 پست

به گفته خودش بچه ک بودم بخاطر اینک خونه بهم ریخته نباشه گهواره منو میزاشته گوشه اتاق  بزرگتر ک شدم  یکم اومدم خودمو بشناسم بچگی کنم از ده سالگی دیگه نزاش برم بیرون با هم سن و سالام بازی و همش از من انتظار کارکردن جارو کردن داشت تا اینکه خدا زد توسرم هم عاشق شدم هم گفتم برم ازدستش راحت شم ک بعد۵سال زندگی جدا شدم تودوران متاهلی هم اولین حرفی ک زد گفت خونت مثل جهنمه سالی ی بارمیومد خونم بعدش با رفتاراش اشوب میکردتوزندگیم بخاطر اینکع خودشو خوب نشون بده هی میزد تو سر من ک توکثیفی زن نیستی فلان

الان ۴ساله اینجام کل کارا خونه ک بامنه چون بیماری لاعلاج داره وقتی اومده بودم هی میگفت گورتو گم کن بزو نونخور اضافع فحش های جن  ده ی بار بهم محبت نکرد اما جلسات شیمی درمانی پا ب پاش میزفتم ک حتی خاله هام میگفتن هرکی اینجوری بی مهری میدید نمیتونست محبت کنه تو فرشتع ای ما عمر خواهرمون  مدیون تویییم.الانم تامریضه ک بدبدختی ها مزیضیش و حرص و جوش علائمش ک کم میشه هی میفته ب جون من ک اره توزندگی کن نبودی جن ده ای و کاش نداشتمت بعد اروم ک میشه میگع عصبی بودم خواستم حرصت یدم

هعی خواهر چی بگم 

هیچ حرفی مرحم زخم آدم نمیشه 

منم تمام مسئولیت های مادرم و خانوادم به عهده خودم بوده

این چند مدت همش احساس میکنم روحم خیلی فرسوده شده دیگه تحمل ندارم

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منم خستم

فدات چی بگم من کاش حرفی چیزی بلدم بودم قبلا کلی چیز میتونستم بگم قانع کنم دلداری بدم ولی الان حتی کلماتم یادم رفته 

نمیدونم خدا کجاست

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

منم شرایطم مثل شماست

منم با مادرم مشکل دارم و خیلی با کاراش و حرفاش عذابم میده دیگه تحمل هیچی ندارم دلم میخواد برگردم پیش 

بچه هام اما دیگه نمیشه😔

خدا خودش کمکمون کنه


منم شرایطم مثل شماستمنم با مادرم مشکل دارم و خیلی با کاراش و حرفاش عذابم میده دیگه تحمل هیچی ندارم د ...

علت جداییت چی بود چندسالته شما؟

من  علتش خیانت بود پارسال هم باهم ازدواج کردن

علت جداییت چی بود چندسالته شما؟من علتش خیانت بود پارسال هم باهم ازدواج کردن

۲۷

من هنوز جدا نشدم ولی اون زن گرفته 

خیانت دست بزن کلا مشکل اخلاقی و رفتاری شدید داشت

ولی با این حال پشیمونم  باید به خاطر بچه ها میرفتم 

خیلی بهشون وابستم




چقدر زود ازدواج کردی هم سنیمنمیدونم در چ حد ولی الان باهم ازدواج کردن

آره به اجبار خانواده خودم راضی نبودم

الان خودشون راحت زندگیشون میکنن و من بدبخت به خاطر بچه هام دارم نابود میشم 

نگفتی عزیزم بچه داری؟

خودت خواستی جدا بشی؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز