2777
2789

سلام من ۱۹ سالمه و چند روز پیش از طریق یکی از همسایه هامون یه خاستگار برام اومد وقتی اومدن خونمون من از همون اول از ظاهر پسرشون خوشم نیومد ولی واقعا خانواده خونگرم ومحترمی داشتن بعد دو روز زنگ زدن از مادرم شمارمو بگیرن برای آشنایی با آقا پسر.من قبول نکردم ولی بخاطر اصرار  خانوادم قبول کردم یک هفته ای باهم حرف زدیم و قرار شد یبار دیگه بیاد خونمون که بیشتر آشنا شیم و جواب قطعی رو بدم اون روز که اومد خونمون رفتیم تو اتاق حرف بزنیم پرسید نظرم چیه نمیدونم چیشد یهو گفتم من مشکلی ندارم(یعنی اوکی ام)این آقا هم کلی خوشحال شد جوری که از چهره و حرکاتش مشخص بود بعد از این که رفتن پشیمون شدم از حرفم من انگار هنوزم نمیتونسم با ظاهرش کنار بیام نمیدونسم چطوری بگم نه دوباره چون عذاب وجدان داشتم از اینکه آره گفتم و دوباره باید نه بگم ولی بالاخره بحث زندگیم بود تا این که امروز به خودش زنگ زدم و حقیقت رو گفتم بعدش خانوادش زنگ زدن به مادرم که مگه مسخرتونیم که گفتین آره بعد گفتین نه پسرم خیلی ناراحته

بنظرتون اشتباه کردم نه گفتم؟ من فقط هول شدم اون روز نمیدونم اصن چیشد که دوباره بعدش پشیمون شدم ولی من دوست نداشتم دلش بشکنه:(



بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز