یکساله ک عقدیم چون من کارم بجوریه ک مرخصی زیاد ندارم
هر بار میخواستیم بریم مسافرت نشده اخرین باری ک تصمیم گرفتیم بریمم به خاطر من نشده
اما شوهرم با دوستاش میرفته ...
جمعه تو جنع خواهر شوهرم گفت نمیخواین برین مسافرت شما
گفتم چرا امشب میخواستم باهاش حرف بزنم
و اما اخر شب پشتشو کرد بهم و خوابید
صبح ک میخواستم برم گفتم اره میخواستم اینو بگم ک تو دیشب محل نذاشتی
و خیلی دلم گرفتو قهر کردم باهاش
دو روزه ک زنگم بهم نمیزنه
خیلی دلم گرفت