برای اولین بار تنهایی رفتم خونه داییم
چون خیلی با زنداییم جور بودم و درد دل میکرد برام و از بدختیاش و از بد بودن داییم میگف
اما اینبار رفتارشو دیدم فهمیدم مقصر اصلیم داییم نیس و خودشم هس با این اخلاقش...
زنداییم داشت بمن میگف فرش بگیره
بحث پولشو میکرد قسط اینا
اون وسط داییم گف چی میخای بگیری؟ گف فرش قسطی
بعد داییم بهش گف زن دراز چ پررو شدع ( چون بی پول هم هستن فکنم داییم برای همون اینطوری گف ک سرخود تصمیم ب خرید چیزی داره میکنه)
بعد زنداییم گف اگ من دراز پررو باشم پس اینم (اشاره ب من) دراز پررو هس
بهش گفتم چی؟ خب چ ربطی ب من داره؟ باز حرفشو تکرار کرد گف خب وقتی من دراز پررو باشم توم هستی
یا هی الکی از طرف من ب دروغ حرف ب داییم میگف ک مثلا من گفتم...
شدیدا بدم اومد